طراح حرفه ای قالب وبلاگ و سایت

پوسته ,وبلاگ, قالب وبلاگ, قالب وردپرس,میهن بلاگ, رایگان, مجانی, سفارش, گرافیک,بلاگ اسکای, طراحی, قالب, جدید, پرشین بلاگ, بلاگفا, قالب بلاگفا, فارسی, موزیک, عاشقانه, بهترین, کد قالب, سایت , هنری ,دانلود, اسکین

طراح حرفه ای قالب وبلاگ و سایت

پوسته ,وبلاگ, قالب وبلاگ, قالب وردپرس,میهن بلاگ, رایگان, مجانی, سفارش, گرافیک,بلاگ اسکای, طراحی, قالب, جدید, پرشین بلاگ, بلاگفا, قالب بلاگفا, فارسی, موزیک, عاشقانه, بهترین, کد قالب, سایت , هنری ,دانلود, اسکین

پشیمانی1


باز دوباره پشت پنجره صدای دعوا بلند بود. نمی دونم مشکلشون تا چه حد جدی بود. وقتی هم که میومد تا با هم بریم بیرون دستش میلرزید و با عصبانیت با من حرف می زد. بعضی اوقات باهاش حرف می زدم و دلدلریش می دادم ، حالش که بهتر می شد می بوسیدمش و می فرستادمش خونه خودش. 

یک بار که باهم بیرون بودیم بهم گفت:" دیگه بسه.... نمی تونم تحمل کنم... هر چی بود دیگه تموم شده و دیگه من رو نمی خواد...!"

دیگه زدم به سیم آخر و گفتم:" پس من رو این همه مدت ببوگلابی فرض کردی... من مسخرتم... این همه آرامش بهت دادم که از فکر اون خونه لعنتی بیای بیرون و حالت بهتر بشه بعد الان به من می گی دیگه نمی خوامت؟"

بیچاره سرش رو عین کبک کرده بود تو برف تا با من چشم تو چشم نشه. ولش کردم و به خونه برگشتم. کلافه بودم که دوستی که همیشه بهم آرامش می داد رو باید از دست می دادم. هر کسی که ازم سوال می کرد باهاش یک دعوای درست و حسابی راه می انداختم.

 

ادامه مطلب ...